روانشناسی مثبت و مدیریت خویشتن

نقش روانشناسی مثبت در حل مشکلات روانی کارکنان


امروزه، به دلیل وجود داروهای جدید و بسیار تاثیرگذار که هرگونه بیماری و ناراحتی و اختلال جدی روانی را التیام می دهند، اوضاع به گونه ای شده است که بسیاری از افراد، حتی آن هایی که دارای مشکلات روحی روانی جدی هستند هم می توانند در محیط های کاری که حتی رقابت های سخت هم در این محیط ها وجو دارد، کار کنند. 


حتی بسیاری از افرادی که دچار بیماری هایی مانند شیزوفرنی، اختلالات دوقطبی و حتی افسردگی از نوع شدید هستند هم می توانند در این محیط های کاری کار کنند به این دلیل که با استفاده از داروهای جدید و تاثیرگذار این علایم را کنترل می کنند و حتی می توانند شغل های فول تایم هم داشته باشند. اگرچه، داروهای جدید نمی توانند بیماری های مذکور را کاملا درمان کنند بلکه تنها علایم آن ها را تا حدی کم می کنند که فرد بتواند تا حدودی با آرامش زندگی کند و از این علایم بیماری دور شود. ولی بیماری درون فرد باقی خواهد ماند. 

بنابراین یکی از نکته های مهمی که در این باره وجود دارد این است که آن ها با این دوراهی در محیط کار مواجه می شوند که: آیا نیاز است که درباره وجود این مشکلات و اختلالات و بیماری ها به مدیران خودشان بگویند؟ یا نیازی به این کار نیست و بهتر است آن را مخفی کنند؟ آیا اگر به مدیرانشان در این باره بگویند، منجر به این می شود که از نظر کاری مورد حمایت قرار می گیرند؟ یا این که ممکن است مورد تمسخر واقع شوند و شغلشان هم از دست برود؟


یک مطالعه جدید که توسط موسسه ملی سلامتی روانی انجام گرفته است، بیان می کند که چگونه کارکان می توانند درباره بیماری ها و اختلالاتشان به گونه ای حرف بزنند که نه تنها مشکلی برایشان ایجاد نکند، بلکه منجر به واکنش های روانی مثبتی هم بشود.


صحبت کردن درباره بیماری ها، به شیوه ای درست، حتی می تواند منجر به نتیجه های مثبت در محیط کاری شود. به این دلیل که درست است که ممکن است افرادی که دارای چنین مشکلاتی هستند، با استفاده از دارو و مواردی از این قبیل بتوانند تا حدودی مشکلاتشان را کاهش دهند؛ ولی نمی توان گفت که این مشکلات به طور کامل حل می شود.

 بنابراین در صورتی که آن ها این مشکلات را با همکاران و مدیران خودشان در میان بگذارند؛ خواهیم دید که این همکاران و مدیران می توانند به آن ها کمک کنن که کارشان را بهتر انجام دهند. به عنوان مثال فرض کنید که در یک اداره، یک کارمند در حالی که استرس زیادی دارد، وسط یک اداره نشسته و مدام در حال حرکت دادن پاهایش باشد و استرس داشته باشد. چون او دارای شیزوفرنی است و فکر می کند که همکارانش دارند بر علیه او نقشه می کشند. 

البته او نمی تواند دلیلی پیدا کند که نشان بدهد که چنین اتفاقاتی حقیقتا در حال رخ دادن است ولی او به دلیل بیماری این گونه فکر می کند. حتی او ممکن است در همین لحظه هم فکر کند که همکارانش پشت سرش ایستاده اند و می خواهند از پشت سر به او حمله کنند! در چنین وضعیتی، در صورتی که همکاران او بدانند که مشکلش چیست، می توانند با او صحبت کنند و او را متقاعد کنند که کسی قصد آسیب زدن به او را ندارد. بنابراین بازدهی کار او هم در این حالت بیشتر می شود ولی در صورتی که کسی از بیماری او آگاه نباشد، ممکن است این وضعیت حاد او ادامه پیدا کند و این امر منجر می شود که خود این فرد هم رنج می کشد و هم این که نمی تواند بازدهی لازم را در محیط کار داشته باشد.


در صورتی که در محیط کار، این گونه افراد اختلالات و مشکلات خود را با سایر همکارانشان در میان بگذارند؛ هم خودشان راحت تر هستند و هم خود همکارانشان هم می توانند راه حل های خوب و مناسبی را در اختیارشان قرار دهند. به عنوان مثال، یکی از این راه کارها برای افرادی که دچار استرس شدید هستند، می تواند گذاشتن هنسفری هایی به منظور نشنیدن صداهای اطراف باشد. در صورتی که از این روش استفاده شود، میزان استرس کار کمتر خواهد شد.


البته موضوع ابراز بیماری موضوعی است که ممکن است در برخی از سازمان ها و شرکت ها لازم و ضروری باشد. به عنوان مثال ممکن است در برخی از سازمان ها، برای این که کارکنان را استخدام کنند، در ابتدا از آن ها خواسته شود که در صورتی که مشکل قبلی داشته است آن را بیان کند. این موضوع می تواند به آن ها کمک کند که در همان ابتدای آشنایی، مشکلات خودشان را بیان کنند و همین موضوع منجر به این می شود که هم از طرف مدیر و هم از طرف کارکنان دیگر و همکارانشان، مورد حمایت قرار می گیرند و به این شیوه هم استرس آن ها کمتر می شود و هم این که از نظر بازدهی کاری، میزان بازدهی بالاتری خواهند داشت.


 بنابراین قوانین برخی از شرکت ها که انجام دادن این موضوع را ضروری می کند، می تواند به نفع کارکنان و همکاران آن ها تمام شود. اما نکته مهم این است که بیان این موضوع ممکن است خطرناک هم باشد!


نباید فراموش کرد که معمول ترین دلیل برای بیان نکردن این موضوع، ترسی بوده است که کارکنان از برخورد بد داشته اند. به عبارت دیگر آن ها می ترسیده اند وقتی که مدیر و یا همکارانشان در این باره می شنیدند، ممکن بود واکنش بدی نشان دهند و یا رفتار تبعیض آمیزی با آن ها داشته باشند و یا این که حتی تصمیم بگیرند آن ها را اخراج کنند! علت این ترس این است که برخورد بد نسبت به اختلالات روانی موضوعی رایج است. 

هنوز هم در بسیاری از سازمان ها و شرکت ها این گونه افراد را مورد تمسخر قرار می دهند و برخوردهایی تحقیرآمیز و توهین آمیز با آن ها می کنند و در بسیاری از موارد هم آن ها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند.


 برخورد با افرادی که دارای چنین اختلالات روانی هستند، در بسیاری از موارد با برخوردی که افرادی که دچار مشکلاتی مانند اعتیاد به ایدز و الکل هستند و یا حتی افرادی که بیماری هایی مانند ایدز دارند هم بدتر است! ممکن است فردی که دچار چنین مشکلاتی در کار است را به عنوان فردی قلمداد کنند که ناپایدار است، رفتارسالمی ندارد و یا حتی خطرناک می باشد!

بسیاری از افرادی که از ابراز کردن بیماری های روانی خودشان می ترسند، بیشتر ترسشان از این است که شاید با واکنش های و عکس العمل های بسیار بدی از جانب مدیران و یا همکاران خودشان در این زمینه مواجه شوند به عنوان مثال آن ها می ترسند که شغل های کم درآمدتر را به آن ها بدهند، کارهایی را به آن ها بدهند که از نظر اهمیت درجات پایین ترین دارد، از نظر بازبینی و بازرسی، نسبت به سایرین بیشتر مورد بازبینی قرار بگیرند و به اصلاح، "زیر زربین" بروند، کارهای سنگین تر به آن ها داده شود، اگر قرار باشد ارتقای شغلی به دیگران بدهند، این ارتقای شغلی را به آنان ندهند، و یا حتی اخراج شوند.

این مشکلات در بیان مشکلات و اختلالات روانی به همکاران هم وجود دارد. به عنوان مثال، در صورتی که فردی که دچار چنین اختلالاتی است، بخواهد به همکار خودش این موضوع را بگوید، نمی داند که این همکار چه برخوردی با او می کند. ممکن است این همکار آشنایی لازم را با شیوه برخورد کردن با چنین وضعیتی نداشته باشد و ممکن است از او بترسد و یا به شیوه ای دیگر برخورد کند. بنابراین ممکن است مشکلاتی مانند ترس، خشم و تنفر و یا برخورد های متفاوت و غیرقابل پیش بینی دیگری بوجود بیاید. 


یکی از مهم ترین مشکلاتی که ممکن است برای چنین افرادی پیش بیاید، این است که آن ها احساس "متفاوت بودن" می کنند. 


به عنوان مثال یکی از روان شناسان در این رشته می گوید:

"معمولا هنگامی که شما شروع به صحبت کردن درباره خودتان در یک شغل می کنید، و به همکاران خودتان توضیح می دهید که من دچار چنین وضعیتی هستم، ممکن است آن ها کم کم به شما به چشم متفاوتی نگاه کنند. ممکن است حتی این موضوع را به یکی از دوستانتان که خیلی او را می شناسید و خیلی به او اعتقاد دارید بگوید و مثلا به او بگویید که من نمی خواهم این موضوع را به کس دیگری بگویم چون ممکن است مرا مسخره کند ولی به تو می گویم... من این مشکل را دارم ولی مفقط به تو گفتم و... ولی باز هم همین دوستتان شروع به مسخره کردنتان بکند و با شما رفتاری متفاوت داشته باشد! این متفاوت بودن یکی از مهم ترین مشکلاتی است که برای افرادی که درباره اختلالات روانی خودشان به همکاران و مدیرانشان در سر راه چیزهایی را ابراز می کنند پیش می آید"

البته باید دانست که بسیاری از افراد هم هستند که بیان می کنند که با این که درباره مشکلاتشان چیزی به همکارانشان نگفته اند؛ ولی بر این باورند که در صورتی که این مشکلاتشان را برای همکاران و یا مدیران خودشان بازگو می کردند، کار برای آن ها آسان تر می شد. این تنها یک تصور است که درست یا غلط بودن آن را نمی توان اثبات کرد تا زمانی که آن ها وقاعا چیزی درباره مشکلاتشان به همکارانشان بگویند.

ولی در مجموع باید گفت که این کارکنان در صورتی که طریقه و شیوه درست گفتن این مشکلات را بدانند می توانند به شیوه موثری با این موضوع کنار بیایند. به همین منظور، تحقیقاتی در این زمینه انجام گرفته است.


اینجاست که روان شناسی مثبت وارد میدان می شود!!!


در یکی از تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است، یک گروه تحقیقاتی سعی کرده تا ببیند که آیا می توان از روان شناسی مثبت برای ارایه یک شیوه مناسب بیان این مشکلات توسط این افراد به همکاران و مدیرانشان کمک گرفت یا خیر. برای این کار، یک تیم متشکل از محققان در زمینه روان شناسی مثبت در دانشگاه آریزونای آمریکا واقع در ایالت پنسیلوانیا نقش روان شناسی مثبت را در کمک کردن به این افراد در شیوه بیان این موضوع مورد بررسی قرار دادند.

 بررسی نقش روان شناسی مثبت در این مورد برای اولین بار انجام می گرفت و این تحقیق اولین تحقیقی بود که سعی داشت تا از روان شناسی مثبت برای حل کردن این معضل کمک بگیرد.

در این مطالعه که در یک بازه زمانی حدودا سه سال و نیمه انجام گرفته بود، اختلال روانی شیزوفرنی، اختلال دوقطبی و افسردگی حاد به عنوان اختلال روانی اصلی مورد مطالعه قرار گرفت و تقریبا 1000 نفر از افرادی که دچار این بیماری بوند، مورد بررسی قرار گرفتند.

 در ابتدا برای این افراد کلاس هایی در زمینه روان شناسی مثبت گذاشته شد و کمی درباره روان شناسی مثبت و چگونگی عملکرد آن و اثری که بر روی ذهن انسان ها می تواند داشته باشد آموزش داده شد. سپس از این افراد خواسته شد تا درباره نکات مثبت خودشان و کارهای مثبتی که می توانند انجام دهند، مطالبی را بنویسند. با برگزاری این دوره های آموزشی و آموزش های عملی و روان شناسانه ای که به آن ها داده می شد؛ سعی شد تا کم کم برای بیان مشکلات خودشان در محیط کار آماده شوند. جامعه مورد بررسی گسترده تر بود. این جامعه شامل افراد دیگری هم بود که در همان کار می کردند و دچار همان بیماری ها هم بودند ولی به آن ها آموزش های لازم در زمینه روان شناسی مثبت داده نشده بود

در طول انجام کار، ما از تعدادی از افراد خواستیم تا نکات مثبتی که دارند را بیان کنند و سعی کنند تا دید خودشان را نسبت به خودشان مثبت تر کنند. به آن ها آموزش داده شد تا قدر خودشان را بدانند و درک کنند که این مشکلی که دارند؛ باعث نمی شود که به آخر دنیا رسیده باشند! به آن ها آموزش داده شد تا قدردان چیزهای دیگر هم در زندگی باشند و درک کنند که هر کسی ایرادی دارد و این که آن ها این مشکل را دارند دلیل نمی شود که دیگران از آن ها چیز بیشتری داشته باشند.


 به عنوان مثال ممکن است دیگران هم مشکلات رفتاری و یا اختلالات روانی از نوع دیگری داشته باشند. همچنین بر روی احساس متفاوت بودنی که ممکن بود در طول این مدت به آن ها دست بدهد هم کار شد. تیم تحقیقاتی سعی کردند با استفاده از روان شناسی مثبت این احساس متفاوت بودن را در آن ها کاهش دهند و کاری کند که کمتر این احساس را داشته باشند. آن ها سعی کردند تا به این افراد آموزش دهند که هر فردی به هر شکل ممکن می تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال مممکن است فردی دارای توانایی خاصی مثلا در ریاضیات باشد ولی در فیزیک توانایی نداشته باشد و یا ممکن است دانش آموزش همیشه نمره های خوبی در درس تاریخ بگیرد ولی از درس جغرافیا متنفر باشد و در این درس نتواند نمره قبولی را کسی کند و این بیماری نیز به همین شکل است و می توان نتیجه گرفت که در صورتی که فردی این بیماری را دارد دلیل نمی شود که در جنبه های دیگر زندگی هم ناتوان است.


در مرحله بعد به آن ها آموزش داده شد تا به دنبال نکته های مثبت زندگی خودشان باشند. آن ها سعی کردند تا توانایی ها و نکته های مثبتی که در زندگی داشتند را از همان ابتدای کودکی تا به حال به خاطر بیاورند و سعی کنند این توانایی ها را شناسایی کرده و تقویت کنند.


نتیجه های این تحقیق شگفت انگیز بود. افرادی که از آموزش های روان شناسی مثبت دیده بودند نسبت به افراد دیگر، در شیوه بیان کردن مشکلات و اختلالات خودشان به مدیران و همکاران خود، بسیار موفق تر عمل کردند و در نتیجه برخوردی که این مدیران و همکاران با آن ها داشتند هم بسیار مثبت تر بود. میزان برخورد تبعیض آمیز و منفی در افرادی که آموزش های روان شناسی مثبت ندیده بودند؛ نسبت به افرادی که این آموزش ها را دیده بودند بسیار بیشتر و بالاتر بود. 

محققان با بررسی نتیجه ها این گونه نتیجه گیری کردند که استفاده از روان شناسی مثبت می تواند به کارکنانی که دارای بیماری ها و اختلالات روانی حاد هستند کمک کند تا ارتباط بهتری در محیط کار با کارکنان و همکاران برقرار کنند و همچنین در بیان این مشکل به آن ها کمک شایانی به آن ها می کند. 


بنابراین با استفاده از روان شناسی مثبت می توان به کارکنان کمک کرد که مشکلات روانی خودشان را به آسانی و بدون ترس از واکنش های منفی از طرف همکاران و مدیران، با آن ها در میان بگذارند و با این کار هم آسایش خیالشان را بیشتر کنند و هم  بازدهی کاریشان را بالا برده ببرند.

 

[ بازدید : 73 ]

[ چهارشنبه 2 بهمن 1398 ] [ 17:01 ] [ منوچهر ]

[ ]

تابلو دکوراتیو نسلینو وبینو طراح سایت قم آسال تهویه (شرکت تهویه مطبوع در قم) بیگ بلاگ دانلود فیلم هندی کاهش حجم عکس ساخت وبلاگ ساخت ایمیل سازمانی قاب عکس لباس خواب پلکسی رنگی giraffeplanner برسادیس
دانلود فیلم امیر نظری آکادمی هلپ کده مجله اینترنتی رهاکو هنگ درام جارو استخری وی موبایل ال تی پارت summer mocktails خرید ملک در دبی Why is Persian food good کلروفیل چیست تابلو دکوراتیو
بستن تبلیغات [x]